خدایا این خوشی رو از اینا نگیر

دیدی یه ساعت میشینی تو اتاقت درس میخونی 

مخت میپاشه ولی هیشکی نمیاد بگه خسته نباشی!

 ولی تا 3ثانیه، فقط 3 ثانیه گوشیتو برمیداری که smsتو چک کنی

 سریع بابائه یا مامانه میان تو اتاقو میگن: واقعن خسته نباشی...!

نیست در این گفته من وسوسه ای

 گر تو به من قرض دهی بوسه ای

بوسهء دیگر سر آن مینهم

 لحظه دیگر به تو پس میدهم

مامان بابام با هم قهرن.خواستم اين وسط يه لطفي به بابا کنم که 

مامانم کم محليش ميکنه.رفتم گفتم بابا چيزي لازم ندارين.

ميگه چاي اگه آماده اس.ميوه داريم؟نهار چي داشتيم؟واسم بيار.

اون کنترل تلويزيونو لطفا.شلوارو پيرهنم اتو نداره واسه عصر ميخوام

بابا من غلط کردم ميتونم حرفمو پس بگيرم؟

گرفتاري شديم به خداااااا

گفتم : ای جنگل پیر

تازگیها چه خبر ؟

پوزخندی زد و گفت : هیچ ، کابوس تبر

.

.

یاد اون چه خبر؟ دسته تبر افتادم

یه زمانی بزرگ ترین حال گیری زندگیمون شکسته شدن نوک مداد سر املا بود.