امروز یه کار خیر کردم!‍!!!!!!!!!!

امروز یه کار خیر کردم!‍!!!!!!!!!!

دولا شدم برم زیر میز سراغ سی‌دی‌ها و دی‌وی‌دی‌های فیلمام...
دیدم یه دونه اسمارتیز زرد،
خیلی غم‌گین و ماتم‌زده افتاده اون گوشه.
نیگاش کردم می‌گم: عه‌وا! تو این‌جا چی کار می‌کنی؟
هیچی نگفت. موج «هیشکی منُ دوست نداره»اش منُ گرفت؛ همه‌ی وجودمُ به لرزه در آورد.
برش داشتم، بغلش کردم، بهش نیگا کردم و گفتم: بمیرم برات الهی! تو چرا باید این‌جا افتاده باشی آخه؟ خودم می‌خورمت قربون‌ اون ریخت گردالوت برم!
فوتش کردم ضدعفونی شه، بوسش کردم و الان دیگه باید رسیده باشه به معده‌ام!

راضی‌ام از خودم الان؛ می‌دونم اونم از من راضیه ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده : danial | چهار شنبه 10 خرداد 1391 - 21:30 |