واقعا من الان چی به خودم بگم؟؟؟

یه روز داشتم با دوست دخترم حرف می زدم، بهم گفت: تو خیلی مهربونی. هول شدم گفتم: من هم همین طور!

اصن وضعی من دارم که نگـــــــو 

نویسنده : danial | پنج شنبه 30 آذر 1391 - 2:20 |

دمه ایرانی جیز!!!

خدایی دمه هرچی ایرانیه گرم

ما ایرانی ها وقتی می خواهیم از کسی تعریف کنیم :
عجب نقاشیه نکبت…
چه دست فرمونی داره توله سگ…
چه قدر خوب می خونه بد مصب…
چه گیتاری می زنه ناکس…
استاده کامپیوتره لامصب…
عجب گلی زد بی وجدان…
بی شرف خیلی کارش درسته…
دوستت دارم وحشتناک…!

اما وقتی می خواهیم فحش بدیم:
برو شازده…
چی می گی مهندس…
آخه آدم حسابی…
دکتر برو دکتر…
چه طوری آی کیو؟
به به! استاد معظم!
کجایی با مرام؟
باز گلواژه صادر فرمودی؟ 

نویسنده : danial | پنج شنبه 30 آذر 1391 - 2:17 |

به مناسبت

به مناسبت فردا ینی 21 دسامبر  از ساعت 9 صبح گود بای پارتی جعفره دختر پسر گاتیه 

نویسنده : danial | پنج شنبه 30 آذر 1391 - 2:12 |

اعتراف میکنم!!!!!!

اعتراف می کنم بچه که بودم و تازه مسواک زدن رو یاد گرفته بودم، موقع مسواک زدن به جای این که مسواک رو تکون بدم، سرم رو با شدت در جهات مختلف تکون می دادم و مسواک رو همین طور ثابت نگه می داشتم. اعتراف می کنم تا یه ربع بعد از مسواک زدن سرم گیج می رفت! 

نویسنده : danial | پنج شنبه 30 آذر 1391 - 2:12 |

دمت گرم

نمیخوام الکی نمکدون بشم ولی این سخنو از وبلاگ حریر سخن برداشتم از بی مطلبی در بیام ولی واقعا سخن توپیه حالیدم

نویسنده وبلاگ حریر سخن:

هر چه موانع جدی تر و سختر باشد لذت تلاش

و پیروزی بیشتر است.

نویسنده : danial | سه شنبه 28 آذر 1391 - 23:50 |

رد پای خدا

رد پای خدا

اندوهگین و دلتنگ لب ساحل رفت.خسته شده بود.

اشک ریزان خدارا صدا زد و به زانو افتاد.صدایی شنید.

صدا به او گفت:((برخیز و پشت سرت را نگاه کن.))

برخواست و پشت سرش را نگاه کرد.

ردپایی نورانی کنار ردپایخودش دید که بعضی جاها با ان یکی

شده بود.

پرسید:((این رد پا از ان کیست؟؟؟))

صدا گفت:((این رد پای خداست که همیشه با تو همراه بوده است و هنگام

سختی ها با تو یکی شده و تو را یاری کرده است.))

 

توجه:این مطلب از وبلاگ حریر سخن دزدیده شده.

نویسنده : danial | سه شنبه 28 آذر 1391 - 23:39 |