سلام

من یه داستان نوشتم لطفا دانلود کنین اگر تونستین اینو تبدیل به pdf کنین خیلی ممنون

لطفا اگر تبدیل کردین لینکشو بدین

یک داستان کاملا واقعی که در چین اتفاق افتاد!!!
↓
↓
↓
↓
... ↓
↓
↓
↓
↓
... ↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶

واقعا ناراحت کننده بود!!!
من که اعصابم به هم ریخت !!!!!

به خصوص اونجاش که میگه

まなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉

واقعا داغون شدم

میگن تو بهشت وقتی داری مخ میزنی ،گشت ارشاد میزنه پشتت میگه اونور خیابونیه که داف تر بود خاک بر سرت ،بیا این شماره اونه من برات مخ کردم اینو ول کن ...!

وقتی میخوایم اتاقمونو تمیز کنیم :
5% واقعاً در حال تمیز کردنیم !
10% فقط غر میزنیم که مجبور شدیم اتاقو تمیز کنیم !
10% به غلط کردن میوفتیم که اصن چرا این تصمیمو گرفتیم !
75%مونم با وسایلی که از زیر تختو کمد پیدا کردیم و خیلی وقت پیشا گمشون کرده بودیم مشغول میشیم !

سنگ بزرگ را برداشت،
میدانستم سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است!
اما وقتی سرم را شکست فهمیدم لر، تابع هیچ قاعده و قانونی نیست...
.
.
.
( دکتر شریعتی در بیمارستان یاسوج )

دل به آرزو موندم که یــــــه بار

که کامپیوتر رو روشـــن کنم

ببــــیــــنم

نظرات بیشتر از 5 تا

باشه

از مشــــــــتـــــرکین پرمصرف اینترنت خواهشمند است با کمی صرفه‌جویی کمک کنند تا دیگر هم‌وطنان محروم نیز به قطراتی از این نعمت آسمانی دسترسی پیدا کنن

لذتی که در درآوردن حرصِ یه نفر هست تو درآوردن شلوارش نیست..

یه سوال چند وقتِ ذهنِ منو به خودش مشغول کرده...

چرا همش ما باید دنباله نیمه گمشدمون بگردیم؟؟؟

چرا اون نمیاد دنبال ما بگرده؟؟؟

مامانم اومده میگه بگیر این کشکا رو بساب که همزمان که تو اینترنتی یه کار مفیدم کرده باشی

ینی من و بیل گیتس وموس و کیبرد وکشکا همه حلقامون بازه تا این حرف مادرم توش جاشه !!!

از قدیم گفتن به پسرا که محل ندی بیشتر جذبت میشن حالا این تئوری بهش اضافه می شه که اگه پسرارو بزنی لت و پار کنی میان خواستگاریت
تو فکرم برم کلاس کاراته ثبت نام کنم

میدونی بدترین ضد حال چیه؟ 

اینه که داری با یکی چت میکنی،وسط های چت یک دفعه بره

سلام-من کمک میخوام

من این بنر رو درست کردم حالا میخوام کد HTML شو بدست بیارم باید چکار کنم؟

تا حالا دقت کردین ما به بانک اعتماد کردیم،پولامونو میزاریم اونجا

اما بانک به ما اعتماد نکرده،حتی خودکارها رو هم زنجیر کرده؟

لقمان را پرسیدند ادب از که آموختی؟
گفت مدرسان شریف

دو تا دوسـت دختر هم نداریم، اس ام اس عاشقانه ای که اولی فرستاد رو بفرستیم به دومی، جواب دومی رو بفرستیم واسه اولی،
کلا بزنیم تو کار ترانزیت

ﺗﻮﯼ ﺟﻤﻊ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﻓﺴﻘﻠﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ
ﺷﻤﺎ ﺍﻧـــﺎﺭﻭ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﺪ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺎ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﮕﻢ ﻣﺎ ﺩﻭﻥ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﺪ ﺑﺎ ﮔﻠﭙﺮ ﻭ ﻧﻤﮏ
ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ ...
ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻩ ﺍﻩ ﺷﻤﺎ ﭼﻘﺪﺭ ... ﮐﺜﺎﻓﺘﯿﺪ ﻣﺎ ﺍﻧﺎﺭﻭ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﯾﻢ ﺳﯿﻔﻮﻥ ﻣﯿﮑﺸﯾﻢ ﺁﺏﺑﺒﺮﺩﺵ

رفته بودیم مهمونی یکسری جدید بودن که من و داداشم نمی شناختیمشون ..
بحث سر تتو شد داداشم گفت یه تتو خیلی باحال رو کتفم زدم نقشش یه کاروانسرا هست که یه مرده نشسته داره چایی میخوره..
همه واسشون جالب شد که ببینن داداشمم یه سمت پیرنشو زد بالا بقیه گفتن نیست که
داداشم گفت
اا پس رو کتف اونوریم هست دوباره اون ور رو زد کنار بازم چیزی نبود.
همه گفتن ما که چیزی ندیدیم
داداشم گفت ااا حتما یارو چاییش و خورده رفته...

توی کافی شاپ پسرهـ بستنی می ذاشت دهن دخترهـ ؛

دخترهـ هم لبخند میزد

منم پاشدم رفتم بستنی گذاشتم دهن دخترهـ

اما لبخند نزد , چـــَـک زد

با داییم رفته بودم موبايل بخریم
داییم به فروشنده ميگه: به نظر شما كدوم رنگو بخريم ؟
فروشنده: والا اين به سليقه ي شخصيتون بر ميگرده من نميتونم نظري بدم
داییم: حالا شمااااا اگه بودي كدومو ميخريدي؟
فروشنده: چي بگم والا.!!! شما بايد بپسندين سليقه ها متفاوته
... داییم: سليقه ي شما كدومو ميپسنده؟
فروشنده: والا من اگر بودم نقره اي رو ميخريدم
داییم: پس اگر زحمتي نيست اون مشكي رو به ما بده!
فروشنده با تعجب گفت ...چرااا مشكي؟!!!!
داییم: اون نقره ايه حتمااااا مشكلي داره كه اصرار داري به مااا بندازيش.

سه مایحتاج اساسی پسر جوان سال 61:
سیگار
پشت مو
کاپشن چرم

سه مایحتاج اساسی پسر جوان سال71:
شلوار گشاد
پیکان گوجه ای
سهمیه

سه مایحتاج اساسی پسر جوان سال 81:
قلیون
واکمن
ژیلت

سه مایحتاج اساسی پسر جوان سال 91:
اینترنت
تخم مرغ
کارت شارژ

وقتی کسی تصمیم می گیره بره
حتی اگه نره ،
دیگه پیشت نیست

اینای که از خیابون یه طرفه رد میشن،هم چپ نگاه میکن هم راست
اینا همونایی هستن که هم از دشمن نارو خوردن هم دوست

همیشه اولین باری که مامانت صدات میکنه که بری واسه شام/نهار ؛
نــــــرو !! این یه توطئه ست، میخوان ازت کار بکشن... :|
بذار یه ربع بعد برو